حكيمي گفت: آن كس كه تو را براي كاري دوست بدارد
هنگامي كه انجام شد
رهايت میکند
من که در پیله ی خویش شوق پروانگی از یادم رفت ، لااقل موقع رفتن بسپار
ابر جای تو ببارد به سرم ، ماه جای تو بتابد به شبم و سرانگشت بزند
گاهگاهی به دلم ، شاید این تلخی ایام غم انگیزم را باز با یاد تو از یاد
ببرم
ابر جای تو ببارد به سرم ، ماه جای تو بتابد به شبم و سرانگشت بزند
گاهگاهی به دلم ، شاید این تلخی ایام غم انگیزم را باز با یاد تو از یاد
ببرم
کاش در کتاب قطور زندگی سطری باشیم ماندنی نه حاشیه ای از یاد رفتنی
هر نتی که از عشق بگوید
زیباست
حالاسمفونی پنجم بتهوون باشد
یا
زیباست
حالاسمفونی پنجم بتهوون باشد
یا
زنگ تلفنی که در انتظار صدای توست
"گروس عبدالملکیان"
"گروس عبدالملکیان"
من به اندازه ی زیبایی چشمان تو عاشق ماندم و به هر برق نگاهت نگران
تو به اندازه ی تنهایی من شاد بمان
عارفي راپرسيدند :حالت چون است؟گفت:آن كه جويم نخواهم و آنچه خواهم نيابم
کاش پرده می فهمید که تا پنجره باز است
فرصت رقصیدن دارد
کاش می فهمید که باد
همه ی فرصت اوست
پیمانی که در طوفان بسته می شود
در آرامش فراموش می شود
عميق ترين درد زندگي مردن نيست
بلکه
يخ بستن وجود آدمها و بستن چشمهاست
عشق ورزیدن را از کویر بیاموز که دریا بودنش را به خورشید بخشید
زندگی یک نفسه و اون یه نفس واسه یه هم نفسه
پس اگه قدره نفسی با هم نفسی بودی
زندگی را همان یه نفس بسه
برای خندیدن منتظر خوشبختی نباش
شاید خوشبختی منتظر خندیدن توست
دنیا آنقدر وسیع است که برای همه مخلوقات جا هست
به جای آن که جای کسی را بگیرید
تلاش کنید جای واقعی خودتان را بیابید
"چارلی چاپلین"
خوشبختي به كساني روي مي آورد كه براي خوشبخت كردن ديگران ميكوشند
گویـــند فلانی آدم ِ خوبیـــــــــــست که هرگز
...
در زندگی از بهـــــر کس آزار ندارد!
تکلیف بــشــــــــر خدمت نوع اســـــت
وَ گرنه
سنگ ِ سر ِ ره هم به کســــــــی کـــــــــار ندارد
هیچکس از پایان زمستان غمگین نمی شود!
هیچکس اشکهای کودکی را که آدم برفیش ذره ذره پیش چشمانش آب می شود نمی بیند...
هیچکس نگران پایان یک رنگی زمستان نیست
هیچکس اشکهای کودکی را که آدم برفیش ذره ذره پیش چشمانش آب می شود نمی بیند...
هیچکس نگران پایان یک رنگی زمستان نیست
پاکی آن را نمی خواهد
سکوت آن را نمی ستاید و سادگی آن را نمی پسندد
هیچکس از پایان زمستان غمگین نمی شود!
هیچکس از پایان زمستان غمگین نمی شود!
نوک انگشت را که به تخم چشم فشار دهی درخت دو تا می شود
پاهای من هم چهار تا می شود
زلزله هم می آید
اورهان هم مست می کند
با یک انگشت همه ی دنیا را می شود تکان تکان داد ...
"عباس معروفی - سمفونی مردگان"
"عباس معروفی - سمفونی مردگان"
مرغ صياد توام
افتاده ام در دام عشق
يا بكش
يا بكش
يا دانه ده
يا از قفس آزاد كن
آنكه راه غلط مي رود
بيشتر شانس آن را دارد كه به راه درست آيد
تا آنكه راه درست را غلط مي رود
آدمهايي كه ريشه ندارند به دردسر مي افتند
باد آنها را با خودش اين طرف و آن طرف مي برد
ستيز من تنها با تاريكي است
من براي نبرد با تاريكي شمشير نمي كشم
چراغ مي افروزم
"زرتشت"
از انسانها غمی به دل نگیرزیرا خود نیز غمگینند!
زیرا با آنکه تنهایند ولی از خود میگریزند!
زیرا به خود و به عشق خود و به حقیقت خود شک دارند.
پس دوستشان بدار حتی اگر دوستت نداشته باشند
زیرا با آنکه تنهایند ولی از خود میگریزند!
زیرا به خود و به عشق خود و به حقیقت خود شک دارند.
پس دوستشان بدار حتی اگر دوستت نداشته باشند
نگاه آدمهای کوچک ، چه زود پر می شود و لبریز
"ارد بزرگ"
من اهل زمینم و چشمم به آسمان نیست
به دست خود می نگرم و امیدم به دیگران نیست
تمامی روزها یک روزند...
تکه تکه میان شبی بی پایان...
هر حکومتی که شادمانی را از مردمان بگیرد شکست خواهد خورد و برانداخته خواهد شد...
"کوروش کبیر"
خیلی زیبا بود
ReplyDeleteخودمم از خوندنشون لذت بردم. گاهی حال و هوامون رو نمیتونیم بیان کنیم، اما یاران ادب و معرفت میان کمکمون میکنن
ReplyDelete:-)
من از شما ممنونم دوست خوبم
مرسی دوست خوب بسیار لذت بردم
ReplyDelete