Monday, August 12, 2019


تصمیم کوچک تاثیر بزرگ
⭕️
آیا می دانید چرا فاصله ریل های قطار 143.5 سانتیمتر یا 4فوت و 8 و نیم اینچ است
⁉️

چرا یک عدد صحیح رُند (مثلاً 150 یا 144 سانتیمتر یا 5 فوت) نیست
⁉️

سوال فوق در واقع پرسشی است که برای قهرمان داستان کتاب«زهیر» اثر "پائولو کوئلیو" پیش آمد و جواب آن به یک سری پرسش و پاسخ زنجیروار ختم شد.

متن ذیل نتیجه این واکاوی می باشد:

چرا فاصله ی ریل های قطار 143.5 سانتیمتر است
⁉️

چون در آغاز، واگن های قطار توسط کسانی ساخته شد که قبلاً سازندگان تراموا و کالسکه بودن

بنابراین از همان معیارهایی برای ساخت محور واگن ها استفاده کردند که در ساخت محور تراموا و کالسکه به کار می رفت
چرا فاصله چرخ های کالسکه این قدر بود
چون خیابان های قدیم (کالسکه رو) مطابق با این فاصله ساخته شده بود
چه کسی تعیین کرده عرض خیابان این قدر باشد
⁉️
رومی ها نخستین مهندسان راهساز در اروپا،این طور تصمیم گرفته بودند
دلیلش چه بود
⁉️
ارابه های جنگی را دو اسب می رانند و وقتی دو اسب را از نژادی که آن زمان به کار می رفت کنار هم بگذاریم فضایی معادل ۱۴۳.۵ سانتیمتر را اشغال می کند

بدین ترتیب رومی های باستان فاصله ی ریل های قطار امروز را تعیین کرده اند ریل هایی که برای مدرن ترین قطارهای سریع السیر هم به کار می رود و وقتی مهاجران اروپایی به ایلات متحده رفتند و شروع کردند به کشیدن خط آهن فکر نکردند شاید بهتر باشد این فاصله را تغییر دهند و همان نسبت را رعایت کردند

↩️
اين موضوع بر ساخت سفینه های فضايی هم تاثير گذاشت؛

زیرا مهندسان امريکايی می خواستند مخازن سوخت را بزرگتر بسازند، اما اين مخازن در ايالت یوتا ساخته می شد و بايد آن ها را با قطار به مرکز فضايی فلوريدا می رساندند، و تونل ها گنجايش شيئی به اندازه ی بزرگ تر را نداشت ؛ در نتيجه ، مجبور شدند تسليم نظر روميان درباره ی فاصله ی مناسب بين دو ريل بشوند

این گونه فاصله بین دو اسب از نژاد رایج در زمان رومیان بر نحوه ساخت سفینه ای فضایی در قرن 20 تاثیر گذاشت

هر تصمیمی که در زندگی می گیرید، یک روزی در یک زمانی و در جایی از کائنات تاثیر خواهد گذاشت
سرنوشت تمام عالم هرچند اندک هرچند بی نهایت ناچیز، به تصمیم امروز شما بستگی دارد
!!!

Friday, December 7, 2018



“More love… and less hate.

For sure.
That’s – that’s it!
That’s the gist of life!”

Awake

Alive
Moving forward to survive

Breathe in

Breathe out
I am fighting for my life
The highs
The lows
It's a future no one knows
The shouts
The screams
Of a broken heart
I am bursting at the seams
Pick up the pieces
Can I have a future
Put it together
It's a work of art
Before I disappear
I am trying to be saved
I am just a dreamer
The future has no fear
My soul
Is caged
Pick up the pieces of a broken heart
The tears
They burn
There is weakness in their taste
Put it together
It's a work of art
The future has no fear
Can I have a future
Before I disappear
I am just a dreamer

Sunday, December 2, 2018

Hallucinating beauty



I wanna breathe you
Want to believe you
Wrap you in a blanket of stars
I wouldn't hurt you
Would never leave you
But it was me that came apart
Oh oh
You don't know what you've done...
To me
If only I could make you see
The moon in your hand
Madness in my heart
Dig out the better of yourself
But I have no fear
'cause I can feel you
And I hear your silent scream
Oh oh
You don't know what you've done...
To me
If only I could make you see
(Instrumental)
What have you become
Where do you come from
Hallucinating beauty
Running out of time
Under a black sky
We all need a place to hide
Oh oh
You don't know what you've done...
To me
If only I could make you see
If only I could make you see
(Instrumental)
Oh oh
You don't know what you've done...
To me...
Oh oh
You don't know what you've done...
To me...
Hallucinating beauty
Hallucinating beauty
Hallucinating beauty

By Schiller & Kate Havnevik

Thursday, January 6, 2011

دیروز که جوان بودم


دیروز که جوان بودم
طعم زندگی شیرین بود
مانند باران روی زبانم
زندگی را به سخره می گرفتم
مانند یک بازی احمقانه
انگار نسیمی شبانه
که شعله ی شمعی را بلرزاند
هزاران رویایی که دیدم
چیزهای باشکوهی که طرحش ریختم
بر شن های سست و متحرک
طرح افسوس می زدم
شب ها زندگی می کردم و از
نور برهنه ی روز دور بودم
و تنها اکنون می بینم
سال ها چطور دویدند
چه آهنگ هایی از سر مستی
که در انتظار سروده شدن اند
چه لذت های دلیرانه ای
که انتظار من را می کشند
چه دردهای فراوانی که چشم های
خیره ام از دیدنش سر باز زدند
آن گاه به سرعت می دویدم
و جوانی بالاخره تمام شد
دیروز ماه آبی بود
و هر روزِ دیوانه وار
کاری جدید برایم ساخت
سنِّ سحرآمیزم را به کار بردم
مانند یک جادوگر
و هرگز بطالت و پوچی درونش را ندیدم
بازی عشق را با غرور و خودخواهی انجام دادم
و هر شعله ای که برافروختم
به سرعت، به سرعت خاموش شد
دوستانی که پیدا کردم انگار
از من دور می شدند
و تنها خودم روی صحنه باقی مانده ام
تا بازی را به پایان برسانم
آهنگ های زیادی در من است
که خوانده نخواهد شد
طعم تلخ اشک ها را
روی زبانم حس می کنم
نوبت من رسیده تا تاوان گذشته را بدهم
آنگاه که جوان بودم
دیروز که جوان بودم
by C.R.A.Z.Y 2005

Tuesday, September 21, 2010

زندگی شما می‌تواند به زیبایی رویاهایتان باشد


زندگی شما می‌تواند به زیبایی رویاهایتان باشد
فقط باید باور داشته باشید که می‌توانید کارهای ساده‌ای انجام دهید
در زیر لیستی از کارهایی که می‌توانید برای داشتن زندگی شادتر انجام دهید، آورده شده است
هر روز آنها را به کار بگیرید و از زندگی خود در این سال لذت ببرید

سلامتی
 آب فراوان بنوشید
مثل یک پادشاه صبحانه بخورید، مثل یک شاهزاده ناهار و مثل یک گدا شام بخورید
 بیشتر از سبزیجات استفاده کنید تا غذاهای فراوری شده
 بااین 3 تا E زندگی کنید
Energy (انرژی)
Enthusiasm (شورواشتیاق)
Empathy (دلسوزی و همدلی)
 از ورزش کمک بگیرید
 بیشتر بازی کنید
بیشتر از سال گذشته کتاب بخوانید
 روزانه 10 دقیقه سکوت کنید و به تفکر بپردازید
هفت ساعت بخوابید
 هر روز 10 تا 30 دقیقه پیاده‌روی کنید و در حین پیاده‌روی، لبخند بزنید

شخصیت
 زندگی خود را با هیچ کسی مقایسه نکنید: شما نمی‌دانید که بین آنها چه می‌گذرد
افکار منفی نداشته باشید، در عوض انرژی خود را صرف امور مثبت کنید
 بیش از حد توان خود کاری انجام ندهید
خیلی خود را جدی نگیرید
انرژی خود را صرف فضولی در امور دیگران نکنید
وقتی بیدار هستید بیشتر خیال‌پردازی کنید
 حسادت یعنی اتلاف وقت، شما هر چه را که باید داشته باشید، دارید
 گذشته را فراموش کنید... اشتباهات گذشته شریک زندگی خود را به یادش نیاورید
 این کار آرامش زمان حال شما را از بین می‌برد
 زندگی کوتاه‌تر از این است که از دیگران متنفر باشید. نسبت به دیگران تنفر نداشته باشید
 با گذشته خود رفیق باشید تا زمان حال خود را خراب نکنید
...
هیچ کس مسئول خوشحال کردن شما نیست، مگر خود شما
 بدانید که زندگی مدرسه‌ای می‌ماند که باید در آن چیزهایی بیاموزید
مشکلات قسمتی از برنامه درسی هستند و به مانند کلاس جبر می‌باشند
بیشتر بخندید و لبخند بزنید
 مجبور نیستید که در هر بحثی برنده شوید
زمانی هم مخالفت وجود دارد

جامعه
 گهگاهی به خانواده و اقوام خود زنگ بزنید
هر روز یک چیز خوب به دیگران ببخشید
 خطای هر کسی را به خاطر هر چیزی ببخشید
زمانی را با افراد بالای 70 سال و زیر 6 سال بگذرانید
سعی کنید حداقل هر روز به 3 نفر لبخند بزنید
اینکه دیگران راجع به شما چه فکری می‌کنند، به شما مربوط نیست
زمان بیماری شغل شما به کمک شما نمی‌آید، بلکه دوستان شما به شما مدد می‌رسانند، پس با آنها در ارتباط باشید

زندگی
کارهای مثبت انجام دهید
 از هر چیز غیر مفید، زشت یا ناخوشی دوری بجویید
 عشق درمان‌گر هر چیزی است
 هر موقعیتی چه خوب یا بد، گذرا است
 مهم نیست که چه احساسی دارید، باید به پا خیزید، لباس خود را به تن کرده و در جامعه حضور پیدا کنید
 مطمئن باشید که بهترین هم می‌آید
 همین که صبح از خواب بیدار می‌شوید، باید از هستي تان شاكر باشيد
 بخش عمده درون شما شاد است، بنابراین خوشحال باشید

آخرین اما نه کم‌اهمیت‌ترین
کمک کنید تا پیامهای مثبت همیشه در جهان جاری باشد و بازتاب آنرا در زندگیتان ببینی

Saturday, August 14, 2010

آموخته ام...که


آموخته ام ... که

با پول مي شود خانه خريد ولي آشيانه نه، رختخواب خريد ولي خواب نه، ساعت خريد ولي زمان نه، مي توان مقام خريد ولي احترام نه، مي توان کتاب خريد ولي دانش نه، دارو خريد ولي سلامتي نه، خانه خريد ولي زندگي نه و بالاخره ، مي توان قلب خريد، ولي عشق را نه

آموخته ام ... که تنها کسي که مرا در زندگي شاد مي کند کسي است که به من مي گويد: تو مرا شاد کردي

آموخته ام ... که مهربان بودن، بسيار مهم تر از درست بودن است

آموخته ام ... که هرگز نبايد به هديه اي از طرف کودکي، نه گفت

آموخته ام ... که هميشه براي کسي که به هيچ عنوان قادر به کمک کردنش نيستم دعا کنم

آموخته ام ... که مهم نيست که زندگي تا چه حد از شما جدي بودن را انتظار دارد،همه ما احتياج به دوستي داريم که لحظه اي با وي به دور از جدي بودن باشيم

آموخته ام ... که گاهي تمام چيزهايي که يک نفر مي خواهد، فقط دستي است براي گرفتن دست او، و قلبي است براي فهميدن وي

آموخته ام ... که راه رفتن کنار پدرم در يک شب تابستاني در کودکي، شگفت انگيزترين چيز در بزرگسالي است

آموخته ام ... که زندگي مثل يک دستمال لوله اي است، هر چه به انتهايش نزديکتر مي شويم سريعتر حرکت مي کند

آموخته ام ... که پول شخصيت نمي خرد

آموخته ام ... که تنها اتفاقات کوچک روزانه است که زندگي را تماشايي مي کند

آموخته ام ... که خداوند همه چيز را در يک روز نيافريد. پس چه چيز باعث شد که من بينديشم مي توانم همه چيز را در يک روز به دست بياورم

آموخته ام ... که چشم پوشي از حقايق، آنها را تغيير نمي دهد

آموخته ام ... که اين عشق است که زخمها را شفا مي دهد نه زمان

آموخته ام ... که وقتي با کسي روبرو مي شويم انتظار لبخندي جدي از سوي ما را دارد

آموخته ام ... که هيچ کس در نظر ما کامل نيست تا زماني که عاشق بشويم

آموخته ام ... که زندگي دشوار است، اما من از او سخت ترم

آموخته ام ... که فرصتها هيچ گاه از بين نمي روند، بلکه شخص ديگري فرصت از دست داده ما را تصاحب خواهد کرد

آموخته ام ... که آرزويم اين است که قبل از مرگ مادرم يکبار به او بيشتر بگويم دوستش دارم

آموخته ام ... که لبخند ارزانترين راهي است که مي شود با آن، نگاه را وسعت داد


چارلی چاپلین

Thursday, August 12, 2010

بهترین لحظات زندگی



بهترین لحظات زندگی از نگاه چارلی چاپلین
*
*
****
To fall in love
عاشق شدن

To laugh until it hurts your stomach.
آنقدر بخندی که دلت درد بگیره

To find mails by the thousands when you return from a vacation.
بعد از اینکه از مسافرت برگشتی ببینی هزار تا نامه داری

To go for a vacation to some pretty place.
برای مسافرت به یک جای خوشگل بری

To listen to your favorite song in the radio.
به آهنگ مورد علاقت از رادیو گوش بدی

To go to bed and to listen while it rains outside.
به رختخواب بری و به صدای بارش بارون گوش بدی

To leave the Shower and find that the towel is warm
از حموم که اومدی بیرون ببینی حو له ات گرمه
!

To clear your last exam.
آخرین امتحانت رو پاس کنی

To receive a call from someone, you don't see a lot, but you want to.
کسی که معمولا زیاد نمی بینیش ولی دلت
می خواد ببینیش بهت تلفن کنه

To find money in a pant that you haven't used since last year.
توی شلواری که تو سال گذشته ازش استفاده
نمی کردی پول پیدا کنی

To laugh at yourself looking at mirror, making faces.
برای خودت تو آینه شکلک در بیاری و بهش بخندی
 !!!

Calls at midnight that last for hours.
تلفن نیمه شب داشته باشی که ساعتها هم طول بکشه

To laugh without a reason.
بدون دلیل بخندی

To accidentally hear somebody say something good about you.
بطور تصادفی بشنوی که یک نفر داره از شما تعریف می کنه

To wake up and realize it is still possible to sleep for a couple of hours.
از خواب پاشی و ببینی که چند ساعت دیگه هم می تونی بخوابی
!

To hear a song that makes you remember a special person.
آهنگی رو گوش کنی که شخص خاصی رو به یاد شما می یاره

To be part of a team.
عضو یک تیم باشی

To watch the sunset from the hill top.
از بالای تپه به غروب خورشید نگاه کنی

To make new friends.
دوستای جدید پیدا کنی

To feel butterflies!In the stomach every time that you see that person.
وقتی "اونو" میبینی دلت هری بریزه پایین !

To pass time with your best friends.
لحظات خوبی رو با دوستانت سپری کنی

To see people that you like, feeling happy.
کسانی رو که دوستشون داری رو خوشحال ببینی

See an old friend again and to feel that the things have not changed.
یه دوست قدیمی رو دوباره ببینید و ببینید که فرقی نکرده

To take an evening walk along the beach.
عصر که شد کنار ساحل قدم بزنی

To have somebody tell you that he/she loves you.
یکی رو داشته باشی که بدونید دوستت داره

To laugh .......laugh. ........and laugh ......
remembering stupid things done with stupid friends.
یادت بیاد که دوستای احمقت چه کارهای
احمقانه ای کردند و بخندی
و بخندی و باز هم بخندی
....

These are the best moments of life....
اینها بهترین لحظه‌های زندگی هستند
Let us learn to cherish them.
قدرشون روبدونیم

"Life is not a problem to be solved, but a gift to be enjoyed"
 زندگی یک مشکل نیست که باید حلش کرد بلکه یک
هدیه است که باید ازش لذت برد

***********


وقتي
زندگي 100 دليل براي گريه كردن
به
تو نشان ميده تو 1000 دليل
براي
خنديدن به اون نشون بده.
(چارلي چاپلين)

غير هنر که تاج سر آفرينش است  دوران هيچ سلطنتي جاودانه نيست